
باوجود اینکه این سایت درمورد بازیه پس بد نیست ی داستان یجورایی مربوط به سایت بهتون معرفی کنم که اسمش هست هفت خوان رستم. خودم وقتی بچه بودم این داستان رو به زبون ساده برام میخوندن و خیلی کیف میکردم اما بعد از گذشت چند سال رفتم این داستان رو از خود شاهنامه خوندم با اینکه چیز زیادی متوجه نمیشدم اما بازم خیلی لذت میبردم و کیف میکردم پس به هیچ وجه این داستان رو از دست ندید!
اطلاعات کتاب
نام کتاب : هفت خوان رستم
نام نویسنده : حکیم ابوالقاسم فردوسی
تعداد صفحه : بیست و دو
فایل صوتی : با صدای فرزانه گشتاسب
خلاصه ای از داستان
در آغاز حکومت کیکاووس، دیوها به فرماندهی دیو سپید به سرزمین مازندران حمله کرده و آنجا را تصرف کرده بودند. کیکاووس با سپاهی به سمت آنها میرود، اما شکست میخورد. دیو سپید چشمهای کیکاووس و سربازانش را نابینا و آنها را زندانی میکند. کیکاووس به طور مخفیانه نامهای به زال، پدر رستم، مینویسد و از او میخواهد که رستم را به کمک آنها بفرستد. رستم نیز با رخش، به سوی مازندران حرکت میکند.
در سفری که رستم از سیستان به مازندران می رود تا کیکاوس را رها سازد ، برای او حوادثی پیش می آید که آنها را هفت خوان رستم می نامیم و عبارتنداز:
1 : کشتن شیر
2 : نجات از گرما و تشنگی
3 : کشتن اژدها
4 : کشتن جادوگر
5 : اسیر کردن اولاد دیو
6 : کشتن ارژنگ دیو
7 : کشتن دیو سپید
درباره نویسنده
بد نیست ی خلاصه ای از زندگی شاعر بزرگوار کشورمون حکیم ابوالقاسم فردوسی بگیم
قبل از فردوسی شاعر دیگری به نام دقیقی شروع به سرودن افسانه ها و حماسه های ملی ایران کرده بود که متاسفانه به دست غلامش کشته می شود و کار او ناتمام می ماند.وقتی فردوسی از کار و سرنوشت دقیقی آگاه شد علاقه پیدا کرد که خود این کار را انجام دهد.یکی از دوستان فردوسی کتابی به نام شاهنامه ی ابومنصوری به او می دهد و فردوسی از روی این کتاب ،قصه های آن را به شعر درمی آورد.فردوسی در این زمان 36 سال داشت.زمانی که فردوسی شاهنامه را تمام کرد به او پیشنهاد دادند که کتاب خود را به سلطان محمود غزنوی ،شاه ایران اهدا کند.فردوسی نیز کتابش را به محمود غزنوی اهدا می کند.اما چون مذهب سلطان محمود سنی بود و فردوسی شیعه مذهب بود این امر باعث ناراحتی سلطان محمود از فردوسی شد.شاه فردوسی را به مرگ محکوم کرد و فردوسی از خراسان به مازندران رفت.فردوسی بعد از مدتی به توس بازگشت و سلطان محمود نیز برای عذر خواهی و قدر دانی از او هدیه ای فرستاد.اما زمانی که هدیه ی سلطان محمود را آوردند فردوسی فوت کرده بود و دخترش با آن هدیه کاروانسرائی ساخت تا نام فردوسی زنده بماند.قبر فردوسی در شهر توس قرار دارد.فردوسی در سال 411 هجری و در 83 سالگی درگذشت.
دانلود متن داستان
دانلود فایل صوتی
فقط خان اول و دوم
- 2 دیدگاه
- معرفی کتاب
- دسامبر 16, 2015