شازده کوچولو | بازی های 4 نفره

در مورد کتاب “شازده کوچولو” خیلی ها مطلب نوشتند و خیلی هم خوب نوشتند. اما بعد از کلی بازی که براتون معرفی کردم، به نظرم من شما رو بهتر از بقیه میشناسم. سعی میکنم اون ویژگی هایی از کتاب رو که شما میتونید دوست داشته باشید بگم.

یکی اینکه شما دوست دارید بهترین کتاب های جهان رو بخونید. این کتاب پرفروش‌ترین کتاب تک مجلد جهان در تمام طول تاریخ می‌باشد. به ۱۵۰ زبان مختلف ترجمه شده. فقط 15 نفر مختلف این کتاب رو به زبان فارسی ترجمه کردند. مجموع فروش این کتاب به زبان های مختلف از هشتاد میلیون نسخه گذشته!

دوم شما دوست دارید از بقیه عقب نیافتید. کتابی که همه خوندن رو دوست دارید شما هم خونده باشید. این کتاب رو خیلی ها خونده اند و هنوز بزرگتر ها وقتی با خودشون فکر میکنند که چه هدیه ای برای دوستشون بخرند، اولین گزینه ای که به فکرشون میرسه کتاب “شازده کوچولو” هستش.

سوم شما دوست دارید کتابی که میخونید خیلی طولانی نباشه، اما خیلی هم کم نباشه دیگه. عکس هم داشته باشه. این کتاب فقط 84 صفحه ی کوچک داره و تصاویر کتاب رو خود نویسنده کشیده!

اطلاعات کتاب

نام کتاب: شازده كوچولو ( The Little Prince )

نام نویسنده: آنتوان دو سنت اگزوپری

مترجم : محمد قاضی

تعداد صفحه: هشتاد و چهار

کتاب صوتی: با صدای احمد شاملو ( 90 دقیقه )

معرفی نویسنده

آنتوان دو سنت‌ اگزوپری (به فرانسوی: Antoine de Saint-Exupéry) ‏ (۱۹۰۰ – ۱۹۴۴) نویسنده و خلبان اهل فرانسه بود.

اگزوپری که یک خلبان بود ، ۶ سال قبل از نوشتن این كتاب به دلیل نقص فنی که هواپیمایش پیدا کرده بود ، به همراه خلبان دیگری که در آن سفر او را همراهی می کرد ، آندره پره‌وو ، ناچار شدند که در صحرا فرود بیایند . آن ها فقط برای 1 ساعت آب همراهشان داشتند و به علت گرمای زیاد و نداشتن آب کافی در همان ساعات اولیه فرودشان دچار دزهیدراتاسیون و هذیان شدند و به كما رفتند تا این‌كه مردی كه با شتر از آنجا رد می‌شده تصادفا آنها را می‌بیند و آن ها را به روستایی می‌رساند و به شیوه آب‌ درمانی بومی نجاتشان می‌دهد. آنها ظاهرا قبل از این‌كه بیهوش شوند و به كما بروند روباهی را هم در صحرا می‌بینند.

آنتوان دوسنت اگزوپری در کودکی به دلیل داشتن موهای طلایی ، شباهت ظاهری نیز به شازده کوچولو داشته است .

گل سرخ را نيز می توان بسیار شبیه به همسر اگزوپری دانست ؛ همسری که اگزوپري با او به مشکل برخورد و همين مشکلات بود که بين آن دو کدورتهايی ايجاد کرد . از طرف دیگر ، شازده کوچولو می گوید که گلش سرفه می کند و این شبیه به بیماری آسم همسر نویسنده است. / منبع

بخشی از کتاب

روباه: تو اگه دوست مي خوای خـُب

، منو اهلی كن!
مسافر كوچولو پرسيد: راهش چيه؟

روباه: بايد خيلي خيلي صبور باشي. اولش يه خورده دورتر از من ميگيری اينجوری لای علف ها مي شينی، من زير چشمی نگات می كنم و تو لام تا كام هيچی نمي گی چون تقصير همه سوءتفاهم ها زير سر زبون ِ – عوضش هر روز می تونی يه خرده نزديک تر بشينی…

فردای اون روز دوباره مسافر كوچولو اومد پيش روباه…

روباه: كاش سر همون ساعت ديروز اومده بودی، اگه: مثلاً سر ساعت چهار بعد از ظهر بيای من از ساعت سه قند تو دلم آب ميشه و هر چی هم ساعت جلوتر بره، بيشتر احساس شادی و خوشبختی كنم. ساعت چهار كه شد دلم بنا می كنه شور زدن و نگران شدن. اون وقته كه قدر خوشبختی رو مي فهمم!!

اما اگه تو وقت وبي وقت بيای، من از كجا بدونم چه ساعتي دلم رو برای ديدارت آماده كنم؟ هر چيزی برای خودش رسم و رسومي داره.